راز تیم‌های استراتژیک با عملکرد بالا

مدیران عاملی که به دنبال شکل‌دهی به استراتژی سازمانی خود هستند، متحد قدرتمند بالقوه‌ای دارند، تیم‌های استراتژیک‌سازمان‌شان (Their Strategy Organization). این‌تیم‌ها به مدیران عامل کمک خواهند کرد تا تصمیم‌های مهم را بررسی، اجرای آنها را تسهیل و ابتکارهای استراتژیک مشخص را پیش ببرند.

با وجود این متحد استراتژیک، سازمان‌های اغلب عملکرد ضعیفی در زمینه پیش‌برد استراتژی دارند. براساس داده‌های پایگاه تشخیص برتری استراتژی مشاوره بوستون (BCG’s Strategy Excellence Diagnostic)، که حدود ۴۳۰ سازمان‌های استراتژیک مشترک آن هستند، بیش از ۵۰ درصد مدیران ارشد گزارش داده‌اند که از تیم‌‌های استراتژیک خود راضی نیستند و در عین‌حال ۳۲ درصد مدیران ارشد استراتژیک (CSOs) نیز معتقد هستند که موفق نبوده‌اند.

رمزگشایی سازمان‌های استراتژیک

ابزار تشخیص برتری استراتژی مشاوره بوستون (BCGs Strategy Excellence Diagnostic)، مجموعه معیارها و مولفه‌های فرآیند توسعه و اجرای استراتژی سازمان، تیم استراتژیک آن و کیفیت کلی استراتژی ارائه می‌دهد. این ابزار تشخیص معیار سازمان استراتژیک، ۸۷ بعد و مولفه کمی و کیفی جزئی را برای ارزیابی عملکرد بررسی می‌کند. این ابزار میزان پایبندی سازمان‌ به بهترین شیوه‌ها در مقایسه با سایر سازمان‌ها را بررسی می‌کند. پایگاه داده اصلی با نظرسنجی از مدیران ارشد بیش از ۴۳۰ شرکت از صنایع و جغرافیاهای متنوع ایجاد شده است که تا به امروز بزرگ‌ترین مجموعه داده از این نوع محسوب می‌شود. حدود ۷۵% از شرکت‌ها از اروپا و آمریکای شمالی هستند و بیش از ۸۵ درصد آنها فروش بالای ۱ میلیارد دلار دارند. در این بررسی سازمان‌های استراتژیکی برتر قلمداد می‌شوند که امتیاز کلی برتری آن‌ها در ربع بالایی باشد (۲۵ درصد از سازمان‌های دارای بهترین عملکرد). این امتیاز به صورت میانگین همه مولفه‌های معیار تعیین می‌شود.

هدف این بررسی‌ها، به دست آوردن بینش مبتنی بر داده‌ها در مورد آنچه یک سازمان استراتژیک را موفق می‌کند، می‌باشد. یافته‌ها نشان می‌دهد، مولفه‌های کلیدی موفقیت آنهایی که عموما تصور می‌شود، نیستند. برتری عملکرد به تنوع تیم یا مهارت‌های دیجیتال، مهارت‌های ارتباطی یا مدیریت پروژه بستگی جدی ندارد و سازمان‌های استراتژیک بزرگ‌تر لزوماً بهتر نیستند.

ما میزان تفاوت سازمان‌های استراتژیک برتر را با تیم‌های متوسط از منظر ۸۷ بعد و مولفه پایگاه داده بررسی و تحلیل کردیم. ۱۰ بعد و مولفه را یافتیم که سازمان‌های برتر در آن‌ها برجسته بودند (به نمودار ۱ مراجعه کنید). آن‌ها در سه زمینه اصلی برجسته هستند:

  • داشتن مأموریت و حاکمیت مشخص،
  • تسلط بر هنر همکاری، و
  • تکمیل استراتژی با مهارت‌های قوی مبتنی بر ارزش مانند ادغام و تملک (M&A).

نمودار یک: ده عامل اصلی برای تبدیل شدن به یک سازمان استراتژیک پیشرو

شفافیت دستورات و حکمرانی

داده‌ها روشن است: ابعاد مربوط به مأموریت و حاکمیت، تمایز اصلی تیم‌های استراتژیک با عملکرد بالا هستند. ما چهار مأموریت مختلف برای تیم‌های استراتژیک مشاهده می‌کنیم. (به نمودار ۲ مراجعه کنید.) در ۳۰% از شرکت‌ها، نقش اصلی سازمان استراتژیک “دفتر مدیرعامل” است که از مدیریت ارشد در توسعه استراتژی گروهی و تعیین اهداف استراتژیک حمایت می‌کند. در ۴۰% از شرکت‌ها، عملکرد استراتژی عمدتاً به عنوان “مدیر پورتفلیو” عمل می‌کند و به طور سیستماتیک پورتفلیو کسب ‌وکار شرکتی را ارزیابی می‌کند و در طول مسیر به هدایت و شکل‌دهی آن کمک می‌کند. ۲۱% دیگر “رهبران ارکستر استراتژی” هستند که فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک و تصمیم‌گیری استراتژیک توسط تیم رهبری را تسهیل می‌کنند. ده درصد تیم‌های استراتژی بر ارائه “خدمات استراتژی” تمرکز دارند، به این معنا که به طور فعال در شکل‌دهی استراتژی و پشتیبانی از کسب‌وکار با اطلاعات استراتژیک تجاری درگیر هستند. این مأموریت‌ها متقابلاً انحصاری نیستند؛ ۶۰% از عملکردهای استراتژی مأموریت ثانویه‌ای نیز دارند.

سازمان‌های برتر در همه دسته‌ها وجود دارند و هیچ مأموریت واحدی به وضوح برتری ندارد. بلکه، برتری به انتخاب مأموریتی بستگی دارد که در یک موقعیت خاص ارزش افزوده ایجاد می‌کند و با ذی‌نفعان کلیدی هم‌راستا می‌شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد که تیم‌های استراتژی با بیش از یک مأموریت، احتمال تبدیل شدن به سازمان برتر را ۱۵% کاهش می‌دهند. مهم‌تر از همه، هم‌راستایی با مدیرعامل است. اگر مدیرعامل و مدیر ارشد استراتژی (CSO-Chief Strategy Officer) هم‌راستا نباشند، مشکلی اساسی وجود دارد.

یک محرک متداول برای بازنگری مأموریت سازمان استراتژی، تغییر مدیرعامل یا CSO است. در یک شرکت چندملیتی، به عنوان مثال، CSO جدید بر اساس دو مشاهده کلیدی، بازطراحی رویکرد استراتژیک شرکت را موجب شد و آن را هدایت کرد. اول، سرمایه‌گذاری‌ها بر اساس نفوذ و قدرت رهبران واحدهای تجاری و نه ارزیابی ساختار یافته فرصت‌های آینده انجام می‌شد. دوم، حتی زمانی که فرصت‌های درست شناسایی می‌شد، شرکت در اجرای استراتژی در سطح کسب ‌وکار ضعف داشت.

برای رفع این مسائل، مدیرعامل و CSO سازمان استراتژی را از یک مأموریت خدماتی که بر اجرا تمرکز داشت به سمت رویکرد مدیر پورتفلیو تغییر دادند. این شامل توسعه قواعد ساختار یافته و شفاف برای تخصیص استراتژیک سرمایه و واگذاری اجرا به رهبران واحدهای تجاری بود که توجه و مسئولیت‌پذیری بیشتری در خط مقدم ایجاد کرد.

حاکمیت استراتژی عامل کلیدی دیگری در بهبود و ارتقا عملکرد است. این امر ابعادی مانند ساختار سازمانی، مدل راهبری و مدل تعامل با سایر بخش‌های کسب‌وکار را در بر می‌گیرد. در چهل درصد شرکت‌های موجود در پایگاه داده، حاکمیت استراتژی تعریف نشده است. با این حال، تقریباً همه سازمان‌های برتر این گام را برداشته‌اند. در واقع، بزرگ‌ترین تفاوت مشاهده‌شده بین سازمان‌های استراتژیک با عملکرد ضعیف و متوسط این بود که آیا حاکمیت استراتژی به وضوح تعریف شده بود یا نه. تعریف حاکمیت شامل خط گزارش‌دهی مشخص برای CSO است. در ۶۴% از شرکت‌ها، CSO مستقیماً به مدیرعامل گزارش می‌دهد. در ۲۶% از شرکت‌ها، خط گزارش‌دهی به مدیر مالی (CFO) است. در سه چهارم شرکت‌ها، CSO بخشی از کمیته اجرایی یا هیئت عامل است.

همچنین مفید است که نحوه کار سازمان استراتژی با کسب‌ وکار تعریف شود. در ۴۰% از شرکت‌ها، منابع استراتژی به کسب‌وکار “تحمیل” می‌شوند. در یک چهارم شرکت‌ها، مدل “کشش” وجود دارد، یعنی تیم‌های استراتژی مرکزی تنها در صورتی استفاده می‌شوند که کسب ‌وکار تقاضا کند. در شرکت‌های باقی‌مانده، هر دو مدل وجود دارد. در این انتخاب‌ها، درست یا غلط مشخصی وجود ندارد؛ عملکردهای استراتژیک برتر الگوهای بسیار مشابهی با تیم‌های متوسط در این زمینه نشان می‌دهند. بلکه، این موارد باید شفاف و به صراحت بین ذی‌نفعان کلیدی توافق شوند.

خبرگی و استادی در همکاری

توانایی تیم استراتژی برای همکاری مؤثر، عامل اصلی تعیین‌کننده موفقیت است. رهبران تیم‌ها و کسب ‌وکار باید توسعه و اجرای استراتژی را راهبری کنند؛ عملکرد استراتژی، اهرم و پشتیبان آن‌ها خواهد بود. بنابراین، جای تعجب نیست که دریافت بازخورد مثبت از سازمان، پس از مأموریت و حاکمیت، مهم‌ترین عامل موفقیت است.

عملکرد استراتژیک دو مشتری داخلی دارد: کسب ‌وکاری که از آن حمایت می‌کند و هیئت مدیره. با این حال، تنها ۲۲% از شرکت‌هایی که معیارگذاری شده‌اند، به عنوان “همکاری مؤثر با کسب ‌وکار” شناخته شده‌اند. در مورد سازمان‌های برتر، این سهم ۵۶% گزارش شده‌است. در همین حال، در تمامی سازمان‌های برتر، “دیدگاه‌های مدیر ارشد استراتژی توسط هیئت مدیره مورد تایید و حمایت قرار می‌گیرد”، در حالی که برای یک‌سوم شرکت‌های متوسط این‌طور نیست.

سازمان‌های استراتژیک با عملکرد بالا عمدتاً متمرکز هستند، اما برخی نیز منابع غیرمتمرکز حفظ می‌کنند. این امکان را به آن‌ها می‌دهد که به طور مؤثر با هر دو هیئت مدیره گروه و رهبران کسب ‌وکار کار کنند. سازمان استراتژیک معمولی ۵۸% از تیم خود را به صورت مرکزی و بقیه را به عنوان جزیی از تیم کسب‌وکار مستقر می‌کنند. در جریان بررسی‌ها متوجه شدیم که احتمال تبدیل شدن به یک سازمان پیشرو، زمانی که ۶۰% تا ۸۰% از عملکرد استراتژی به صورت متمرکز مستقر باشند،۲۰%  افزایش می‌یابد. داشتن بیش از ۸۰% از منابع استراتژی به صورت متمرکز (مرکزی) نیز می‌تواند با نرخ موفقیت متوسط، به خوبی کار کند. در مقابل، سازمان‌های استراتژیک غیرمتمرکز – به‌ویژه آن‌هایی که کمتر از ۴۰% منابع به صورت مرکزی دارند – تنها نیمی از نرخ موفقیت شرکت‌های متوسط را دارند.

توانمندسازی مهارت‌های مبتنی بر ارزش

ترکیب استراتژی با دیدگاه مبتنی بر ارزش برای موفقیت حیاتی است. از مهم‌ترین مولفه‌های موثر بر عملکرد موفق، حتی مهم‌تر از مهارت‌های تفکر استراتژیک و دانش بازار و کسب ‌وکار، مهارت‌های مالی و ادغام و تملک (M&A) هستند. مهارت‌های عمومی‌تر مانند مدیریت پروژه و فرآیند، ارتباط و شبکه‌سازی و دانش دیجیتال، تمایزدهنده نیستند.

با این حال، کمبود این مهارت‌های عمومی، دلیل اصلی شکست سازمان‌های ضعیف است. عملکردهای ربع پایینی (۲۵ درصد از سازمان‌های دارای نازل‌ترین عملکرد) در این اصول اولیه ضعف دارند: ۲۲% آنها در تفکر استراتژیک، ۲۱% در دانش کسب ‌وکار و ۱۹% در مهارت‌های ارتباطی ضعیف‌تر هستند.

تنوع تیم اغلب به عنوان عاملی ضروری برای تیم‌های برتر ادعا و تلقی می‌شود. در مجموعه داده‌ها، تیم‌ها / سازمان‌های برترها از نظر جنسیت، پیشینه شخصی یا فرهنگ به ندرت متنوع‌تر از تیم‌ها / سازمان‌های متوسط هستند و تنها اندکی از نظر تنوع در تخصص عملکردی یا تجربه در شرکت‌های مختلف بهتر هستند. به نظر می‌رسد تیم‌ها / سازمان‌های برترها به همان اندازه سایر سازمان‌ها با تنوع دست و پنجه نرم می‌کنند.

پیامد بزرگی سازمان

یک سازمان استراتژیک با عملکرد بالا به منابع کافی نیاز دارد. در پایگاه داده ما، تیم استراتژی مرکزی معمولی، ۱۱ نفر معادل تمام‌وقت (FTE) دارد. با این حال، تأمین منابع به شدت به اندازه شرکت بستگی دارد، با میانگین FTE، ۲.۵ به ازای هر ۱ میلیارد دلار فروش.

اما اندازه شرکت تنها تعیین‌کننده سطح کارکنان سازمان استراتژیک نیست. تحلیل‌ها نشان می‌دهد که اندازه تیم همچنین به شدت به عواملی مانند میزان تنوع پورتفلیوی (سبد) کسب ‌و کار و محل استقرار شرکت بستگی دارد. صنعت، تأثیر آماری معناداری بر اندازه تیم استراتژی ندارد. اگر سازمان واحد کسب و کاری مشاوره داخلی داشته باشد، به‌طور طبیعی به تیم‌های استراتژی بزرگ‌تر منجر می‌شود.

تیم‌های استراتژیک با عملکرد بالا معمولاً حدود ۵۰% بزرگ‌تر از تیم‌های استراتژیک با عملکرد متوسط هستند. بر اساس تجربه و بررسی‌های انجام شده، این لزوماً به این معنا نیست که تیم‌های استراتژیک بزرگ‌تر عملکرد بهتری دارند. اگر مولفه‌های کلیدی مانند مأموریت و حاکمیت در جای خود نباشند، تیم‌های استراتژیک بزرگ‌تر لزوماً مؤثر نیستند. در عوض، سازمان‌های استراتژیک با عملکرد بالا اغلب حق بزرگ‌تر شدن تیم را به دلیل افزودن ارزش به سازمان به دست می‌آورند. به بیان دیگر تیم‌های با عملکرد بالا بزرگتر می‌شوند و نه برعکس.

اهرم استراتژی مدیرعامل

به عنوان یک مدیرعامل با جاه‌طلبی برای شکل‌دهی به استراتژی، یک سازمان استراتژیک با عملکرد بالا متحد شماست. برای شروع، مدیران عامل و مدیران ارشد استراتژی (CSOs) باید با هم جمع شوند تا نیازهای فوری کسب ‌وکار را از دیدگاه استراتژیک درک کنند:

  • آیا شرکت به استراتژی با کیفیت بالاتر نیاز دارد؟
  • آیا باید به دنبال نوآوری و انگیزه‌های بیشتر باشد؟
  • آیا نیاز به هم‌راستایی بهتر بین تخصیص منابع با استراتژی وجود دارد؟
  • آیا اجرای استراتژی به انضباط بیشتری نیاز دارد؟

پاسخ به این پرسش‌ها روشن می‌کند که کدام مأموریت استراتژیک، یا ترکیبی از مأموریت‌ها، می‌تواند از دیدگاه استراتژیک تأثیر بیشتری داشته باشد. سازمان‌ها سپس باید هم‌راستایی حاکمیت را با مأموریت به طور مداوم تعریف و بازتعریف کنند و این انتخاب‌ها را با سایر بخش‌های سازمان نیز هم‌ سو کنند. این انتخاب‌ها همچنین اطلاع می‌دهند که چه منابعی مورد نیاز است و کدام مهارت‌های خاص می‌تواند تفاوت ایجاد کند.

ایجاد مأموریت مشخص، تمرکز بر همکاری، و حفظ دیدگاه مبتنی بر ارزش، سازمان استراتژی را به اهرمی کلیدی برای مدیرعامل در مسیر اتخاذ مهم‌ترین تصمیم‌های استراتژیک تبدیل می‌کند.

 

منبع: The Secret to High-Performing Strategy Teams

نویسندگان: Sebastian Stange- Ulrich Pidun-Sabrina Kristic (May 02,2025)

 

تلگرام

لینکدین

اینستاگرام